شنیدنی ها ی شیرین!
پنجره رو باز گذاشتم هوا عوض شه ـ رادمهر :مامان بی بندم ؟. -نه مامان گذاشتم هوا بیاد. ـ مامان...هوا بی بندم ؟؟؟:- + تو تاریکی پام خورد به چیزی و تق صدا داد ـ مامان چی بووود؟؟ من بودم مامان ـ من بودی؟؟ + دستشو گذاشته در گوشش، مثلا تلفونه ـ الو..؟ مسوود؟* دوبی؟....بی ییم اونجا؟؟؟... باش! ـ الو...؟ شیبا !؟ * دوبی؟ ... باشششش!!!! ـ الو؟ مامان دوبی؟ بابا دوبی؟؟ باش ! باش!!! * مسعود شوهر دوست تازه عروس ماست که تازگی رادمهر باهاش آشنا شده و همچینم باهاش رفیق شده که حتی به ش عمو هم نمیگه! *شیبا همان شیواست! ...
نویسنده :
مامان
13:06